
دانلود مقاله استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج با word دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود مقاله استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج با word کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است
بخشی از فهرست مطالب پروژه دانلود مقاله استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج با word
چکیده
مقدمه
استنتاج فرضیهای
تبیین
رویکردهای تبیین
1 رویکرد استنتاجی تبیین
2 رویکرد علی تبیین
3 رویکرد تجربی
تبیین بهتر
استنتاج معطوف به بهترین تبیین و رئالیسم متافیزیکی
استنتاج معطوف به بهترین تبیین و رئالیسم معرفتی
استنتاج معطوف به بهترین تبیین به عنوان معیار ارزیابی
رئالیسم علمی
استنتاج معطوف به بهترین تبیین و انسجامگرایی
استنتاج معطوف به بهترین تبیین و نسبیت گرایی
نتیجه
پینوشتها
منابع
منابع لاتین
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج با word
ــ آیت الله مصباح یزدی، آموزش فلسفه، تهران، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 13
ــ آلن چالمرز، فلسفه علم، ترجمه سعید زیبا کلام، تهران، سمت، 1371
– دانیل لیتل، تبیین در علوم اجتماعی، ترجمه عبدالکریم سروش ، تهران: مؤسسه فرهنگی صراط، 1373
– کارل همپل، فلسفه علوم طبیعی، ترجمه حسین معصومی ، تهران: انتشارات دانشگاه تهران، 1369
– طباطبایی، محمد حسین، نهایه الحکمه، قم، انتشارات جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1416ه. ق
– ــــــ، برهان، ترجمه، تصحیح و تعلیق مهدی قوام صفری، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1371
– راسل، برتراند، علم ما به جهان خارج، ترجمه منوچهر بزرگمهر، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359
بخشی از منابع و مراجع پروژه دانلود مقاله استنتاج معطوف به بهترین تبیین و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج با word
– Van B. Frassen, The Scientific Image, New York, Oxford,
– Peter Lipton, Inference to the Best Explanation, in “A Companion to the philosophy of science”, Edited by W.H. Newton Smith, Blackwell,
– Robert Burch ,Charles Sanders Peirce, in ” The Stanford Encyclopedia of philosophy”, (Fall 1999 Edition) Edward N. Zalta. (ed) URL= http: // plato. Stanford. Edu/ archives/ fall 1999/ entries/ Russell/
– Paul k. Moser, Knowledge and Evidence, Cambridge University Press,
– ———-, Moser (with others), The Theory of Knowledge, Oxford,
– Paul R. Thagard, inference to the best explanation, in :” Philosophy of Science, edited by
Lawrence sklar, Harward University Press, 1999, vol. 5,
– Sextus Emoiricus, Outlines of Pyrrhonism, Trasilated by R.G.Bury, Buffalo, New York,
– Roderick Milton Chisholm, The Problem of the Criterion, Marquette University, in the United
states of America,
– Robert Amico, The Problem of the Criterion, Edited by Paul K. Moser, U.S.A: Rowman and
Littlefield Publishers,
– Sextus Emoiricus, Outlines of Pyrrhonism, Trasilated by R.G.Bury, Buffalo, New York,
– van Fraassen, B., The Scientific Image, Oxford: Oxford University Press,
چکیده
استنتاج فرضیهای، نوعی استدلال است که چارلز سندرس پیرس در کنار دو نوع استنتاج دیگر یعنی قیاس و استقراء مطرح کرده است و پس از او، کسانی چون گلبرت هارمن آنرا بسط و توسعه دادهاند. ایده اصلی آن این است که ملاحظات تبیینی میتوانند ما را به استنتاج نتیجهای راه نمایند که پیش از آن به صورت فرضیه قابل طرح بوده و در صورت صحت این نتیجه، شواهد و قرائن نیز بهتر تبیین میگردند. امروزه بسیاری کسان در قلمروهای گوناگون آن را به کار میبرند که از آن جمله در معرفتشناسی و توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج است
معرفتشناسان، درباره عالم خارج با سه مسئله بنیادی روبهرویند که عبارتند از: وجود عالم خارج، معرفت ما به آن و معیار ارزیابی معرفت. برخی فیلسوفان اخیراً برای حل این مسائل به شیوهای متوسل شدهاند که معروف به «استنتاج معطوف به بهترین تبیین» است و این شیوه را شکلی از استنتاج فرضیهای دانستهاند. امّا این شیوه جدید استنتاج نیز با سه پرسش بنیادی مواجه است: توصیف، تبیین و توجیه. مشکل اول به چیستی هویت آن باز میگردد، مشکل دوم علل برتری آن ر که در عنوان فوق مأخوذ است بیان میدارد و مشکل سوم، به دلایل اثبات و توجیه آن ارتباط پیدا میکند
نویسنده با نگاهی به تفاسیر مختلف این شیوه از استنتاج، بر آن است تا پاسخی به پرسشهای فوق بیابد و در ادامه به نحوی رویکرد علّی تبیین را تقویت کند و از این رهگذر، کارآمدی آن را در توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج مورد ارزیابی قرار دهد
کلید واژهها
استنتاج فرضیهای، استنتاج معطوف به بهترین تبیین، توجیه، مسئله معیار، انسجامگرایی، نسبیتگرایی، علیت، برهان
مقدمه
همه ما گاه در زندگی خود با حوادثی مواجه میشویم که وقتی آنها را کنار هم میگذاریم، مسئلهای را اثبات میکنند. مثلاً روزی ممکن است هنگام ورود به خانه، درِ خانه را باز ببینیم (در حالی که علیالقاعد بسته است). در این وضعیت اندکی مشکوک میشویم. همین که وارد خانه میشویم، درمییابیم که نا آشنایی در غیاب ما وارد خانه شده است. وقتی میبینیم که وضع ظاهری خانه به هم خورده است، تشویش ما بیشتر میشود. زمانی که در کمد را شکسته مییابیم، فرضیه دزد جان میگیرد. اگر برخی اشیای گرانقیمت را نیابیم، فرضیه قوت افزونتری میگیرد. در این صورت، بیتردید سراغ پلیس خواهیم رفت تا دزد را بیابد
به راستی، چه چیز ما را مطمئن میسازد تا به فرضیه دزد را برسیم؟ پاسخ روشن است: کنار هم گذاشتن قرائن و شواهد. اگر فرد فرضی احتمالات دیگری را مطرح نماید در صورتی که از نظر عقل قابل اعتبار نباشد بیتردید خلاف عرف نوعی جامعه عمل کرده و در خور مزمت است
در مسائل حقوقی، وقتی کارآگاهان با صحنه جنایت مواجه میشوند، فرضیات گوناگونی را متصور میدانند امّا معمولاً یک یا چند فرضیه را میگیرند و بقیه را رها میکنند و با توجه به آن سعی میکنند دلایل و قرائن کافی را بیابند. ممکن است این دلایل قطعی نباشند؛ امّا سازگاری و هماهنگی فرضیه با آنها ، کارشناس مسائل جنایی را به صحت و درستی فرضیه رهنمون میکند و از همین جا این را نیز درمییابد که دلایل درست بودهاند. اگر کارشناس به عدم هماهنگی آنها برسد، نه تنها نتیجه میگیرد که فرضیه نادرست است، بلکه عدم صحت و درستی قرائن را هم کشف میکند. در اینگونه موارد، تبیین اهمیت خاصی مییابد و روی هم رفته بهتر میتواند قانع کننده باشد
نمونه دیگر، اخترشناسی است. در اوایل قرن گذشته اخترشناسان تنها به وجود هفت سیاره عُطارِد، زهره، زمین، مریخ، مشتری، زُحل و اورانوس علم داشتند. آنها مشاهده کردند که مدار سیاره اورانوس دقیقاً مطابق محاسبات آنها نیست. این مسئلهای بود که میبایست تبیین شود و برخلاف انتظار آنها بود و این نیز ضرورت تبیین آن را ایجاب میکرد. آنها استدلال کردند که اگر سیاره هشتمی ورای اورانوس وجود میداشت، که تا به حال مشهود نبوده، تأثیر گرانشی آن بر اورانوس، مداری را که اخترشناسان فیالواقع مشاهده میکردند، به خوبی تبیین میکند. آنها وجود چنین سیاره را مفروض گرفتند و سرانجام از طریق تلسکوپ قدرتمندی، آن را در همان جا مشاهده کردند که انتظار داشتند. این سیاره هشتم نپتون (Neptune) بود
به عقیده برخی فیلسوفان، مثالهای فوق، مصادیقی از استنتاجهایی هستند که در قالب هیچ یک از استنتاجهای شناخته نمیگنجند؛ بلکه بر شیوهای جدید هستند و اگر چنین شیوهای را نپذیریم، مثالهای فوق قابل توجیه نخواهند بود
به نظر آنان، با بررسی اجمالی تاریخ علم، قرائن و شواهد فراوانی میتوان برای این شیوه از استنتاج به دست آورد، زیرا این شیوه نه تنها در دانشهای گوناگون علوم تجربی، که در توجیه تجارب دینی و حتی اثبات وجود خداوند و اثبات حقانیت موضع رئالیستی، به کار رفته است و امروزه معمولا با نام «استنتاج معطوف به بهترین تبیین» (inference to the best explanation) میان فیلسوفان از شهرت خاصی برخوردار است. از جمله مواردی که به آن تمسک میجویند، اثبات جهان خارج و توجیه گزارههای مربوط به آن است که عنوان نوشته حاضر است
ایده اصلی این شکل از استنتاج آن است که ملاحظات تبیینی میتوانند ما را به استنتاج نتیجهای رهنمون کنند؛ همانگونه که دانشمندان از شواهد موجود، فرضیهای را استنتاج میکنند که در صورت صحت، میتوانند آن فرضیه را بهتر تبیین نمایند.3 این شیوه از استنتاج علی رغم وضوح ظاهری و کاربردهای گسترده آن، با پرسشهای سخت و دشواری مواجه است؛ پرسشهایی که برخی را واداشتهاند عملاً اظهار عجز کنند.4 از آن میان میتوان به این پرسشها اشاره نمود: استنتاج فرضیهای چیست و تبیین بهتر کدام است؟ ملاکهای برتری یک استنتاج بر دیگر اشکال آن کدامند؟ این شیوه چه نسبتی با برهان دارد؟ آیا این شیوه نوعی انسجامگرایی نیست؟ آیا این شکل از استنتاج میتواند معیاری درباره صحت توجیه گزارههای عالم خارج ارائه کند؟ سرانجام اینکه در صورت صحت، آیا میتوان از تلازم آن با صدق سخن به میان آورد یا نه؟
این نوع استنتاج به قول لیپتون (Lipton) با دو مشکل مواجه است: مشکل توصیف و مشکل توجیه.5 مشکل توصیف، خود، به دو مشکل دیگر قابل تجزیه است: چیستی استنتاج معطوف به بهترین تبیین و ملاک برتری تبیینی بر تبیین دیگر. از اینرو، میتوان گفت، این مسئله با سه مشکل مواجه است: توصیف، تبیین و توجیه. در باب چیستی این نوع استنتاج، که مشکل توصیف است، دیدگاههایی مطرح است که به آنها خواهیم پرداخت. در بحث تبیین که به ملاک برتری یک تبیین بر تبیین دیگر مربوط میشود، نزاع بر سر آن است که چه چیز موجب برتری تبیینی بر تبیینهای دیگر میشود. در این باب نیز دیدگاههایی مطرح است که در آینده به آنها اشاره خواهیم کرد
مشکل توجیه، به میزان اعتبار و دلایل مؤید این شکل از استنتاج باز میگردد. برخی از معتقدان به این روش، صحت آن را بدیهی دانسته و برخی نیز، همانند صحت و اعتبار منطق سنتی، کوشیدهاند شهود را ملاک برتری آن قلمداد کنند و برخی نیز دلایلی بر آن آوردهاند که از جمله، کارآیی در برخی موارد است؛ مثل اثبات جهان خارج، توجیه گزارههای مربوط به آن و ارائه روشی برای توجیه آنها
از سوی دیگر، این شیوه از آنجا با معرفتشناسی ارتباط پیدا میکند که معرفتشناسان معاصر نوعاً معتقداند که توجیه باورهای مربوط به عالم خارج از طریق ارائه ادله صورت میگیرد؛ امّا این ادله لزوماً ادله قیاسی نیستند، که شیوهای است مقبول؛ بلکه میتوانند استقرائی باشند و آنچه در معرفتشناسی معاصر معمول است، همین توجیه استقرائی است؛6 زیرا موضوع آن، دانشهای تجربی و پسینی (a posteriori) است.7 در اینجا استقراء با همان معضلی مواجه است که علوماند و از اینرو عدهای اخیراً به عنوان بدیل استقراء، از شیوه فوق در اثبات و توجیه باورهای مربوط به عالم خارج سود بردهاند
امّا صعوبت بحثهای فوق و ناتوانی در پاسخ به پرسشهای مذکور، موجب گردیده است جمعی با آن مخالفت ورزند. متفکرانی همچون ون فراسن (Van Fraassen)، فاین (Fine)، نانسی کارترایت (Nancy Cartwright) و عموم آنتی رئالیستها (anti-realist) همین نگرش را داشته و نقدهای جدی بر آن وارد کردهاند
آنچه میآید، نگاهی است به تلاشهای صورت گرفته برای یافتن پاسخی به پرسشهای فوق. ضرورت دارد نخست ماهیت تبیین و ساختار این نوع استنتاج، که به توصیف این رویکرد ارتباط پیدا میکند، بازگو گردد و سپس به علت یا علل برتری آن، که در عنوان این استنتاج قید گردیده، اشاره شود. بحث پایانی به کارآیی آن در توجیه گزارههای مربوط به عالم خارج میپردازد و برخی نقدها را برمیرسد که منتقدان به سویش روانه کردهاند در نهایت، ارزیابی کلی این شیوه از استنتاج میآید
استنتاج فرضیهای
در چند قرن اخیر، پیشرفت سریع و بیوقفه دانش تجربی بسیار ژرف و گسترده بوده است. این سرعت حیرت آور، از سویی، قابل انکار نیست و از سوی دیگر، بسیاری را واداشته است تا به کشف رمز و راز آن بپردازند. در این تکاپو همه دریافتند که روش منطقی آن معمولاً منحصر در استقراء است؛ ولی استقراء بعد از هیوم با معضلات لاینحلی مواجه گردید و حل این مسئله به دغدغه اصلی بسیاری از اندیشهمندان مبدّل شد. علیرغم همه تلاشها برای ترمیم آن، دیگر کسی به آسانی نمیتوانست به آن توسّل جوید.
هیوم میگفت، استنتاج یا قیاسی است و یا استقرائی. به عقیده او، استنتاج استقرائی چون دلیل قیاسی ندارد، فاقد اعتبار است و نمیتواند مفید قطعیت باشد. امّا پیرس این حصر را نپذیرفت و به زعم خود، توانست راهی برای رهایی از این معضل بیابد. وی معتقد بود که نوعی از استنتاج داریم که غیر از این دو قسم است و آن استنتاج «فرضیهای» (abduction) است.8 بنابراین، ما سه نوع استتاج داریم: استنتاج قیاسی، استقرائی و استنتاج فرضیهای. از آن تاریخ به بعد بود که این روش بسط و گسترش یافت و به عنوان استنتاج معطوف به بهترین تبیین شناخته شد
در این باره دیدگاههایی مطرح است. برخی برآنند که تمام انواع استنتاج استقرائی و فرضیهای، به استنتاج معطوف به بهترین تبیین باز میگردند.9 برخی دیگر برآنند که آنها تفاوتهایی دارند. برخی نیز گام فراتر نهاده، حتی مدعیاند که هر نوع اشکال استنتاج معتبر و موجه سرانجام به استنتاج معطوف به بهترین تبیین بازمیگردد
چنانکه از مثالهای آغازین این نوشته و مثالهای مذکور در استنتاج معطوف به بهترین تبیین پیدا است، صورت این استدلال را میتوان متفاوت از اشکال سنتی قیاس و استقراء ترسیم کرد. در این شیوه از استنتاج، نخست نتیجه به دست میآید و آنگاه مقدمات ذکر میشوند.11 به عبارت دیگر، در ابتدا فرضیاتی شکل میدهیم و بعد سعی میکنیم براساس آن، باورهایی را به دست آوریم؛ باورهایی که در ابتدا از احتمال صحّت اندکی بهرهمندند؛ امّا سازگاری و توان پاسخ دادن آنها به چراهای فرضیه و کنار هم نشاندن جمیع دادهها، هم میتواند فرضیه را استحکام بخشد و هم احتمال صحت خود آنها را افزایش دهد. از همین امر میتوان دریافت که چرا به آن استنتاج «فرضیهای» گفتهاند و گاه به آن استنتاج فرضی قیاسی نیز میگویند
بنابراین، تفاوت این شکل از استنتاج با استنتاج قیاسی در آن است که در قیاس ابتدا مقدمات ذکر میشوند و بعد براساس آنها نتیجهای استخراج میگردد؛ امّا در استنتاج فرضیهای، نتیجه به صورت احتمالی مفروض دانسته میشود و براساس آن، شواهد و قرائنی جستوجو میگردد. در صورت یافت چنین شواهدی، پژوهشگر به این نتیجه میرسد که هم آن فرض درست است و هم دلایل مذکور را به درستی تحصیل کرده است
این شکل از استنتاج با استقراء یا «استنتاج به کمک شمارش ساده» (induction by simple enumeration) نیز تفاوتهایی دارد. در استقرای معمولی پژوهشگر، تنها دنبال تعمیم است و این هدف را با استقصاء در موارد جزئی اندک و محدود به دست میآورد؛ در حالی که در استنتاج مورد بحث، عکس آن است؛ یعنی پیش از بررسی موارد جزئی، تعمیم حاصل شده است. دومین تفاوت آن با استقراء در این است که در شیوه فوق، گستره وسیع از دادهها مورد توجه قرار میگیرد که به نوعی کلنگری منتهی میشود و در صورت صحت فرضیه، این کار به وحدتبخشی جمیع آنها میانجامد در حالی که در استقراء معمولاً همه موارد بررسی نمیشوند. سومین و مهمترین تفاوت آن با استقراء شاید در این باشد که علاوه بر تعمیم، به دنبال تعلیل نیز هست. بنابراین، به لحاظی میتوان میان این نوع از استنتاج و أشکال متعارف آن تفاوتهایی را تصویر کرد؛ امّا این مقدار نمیتواند ما را به ماهیت و چیستی این نوع استنتاج راه نماید. بنابراین، درک ماهیت آن گامهای بیشتری میطلبد
تبیین

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
دانلود مقاله پیش بینی دبی رودخانه با استفاده از روش نزدیک ترین
دانلود مقاله نکته ها (22) با word
دانلود مقاله طرح اعزام نیروهای واکنش سریع به مناطق بحران زده کش
دانلود مقاله بررسی تغییرات PH و اینورت و رنگ در فرایند تغلیظ شر
دانلود مقاله بررسی کارآیی آلوم بازیافتی در حذف رنگ و مواد آلی ا
دانلود مقاله بررسی روش تلفیقی(زراعی و شیمیایی) بر خصوصیات کمی و
[عناوین آرشیوشده]